آستان مقدس امامزاده احمد (علیه السلام) - خوانسار

معاونت فرهنگی آستان مقدس امامزاده احمد بن محمد بن علی النقی (علیهم السلام)

آستان مقدس امامزاده احمد (علیه السلام) - خوانسار

معاونت فرهنگی آستان مقدس امامزاده احمد بن محمد بن علی النقی (علیهم السلام)

این وبلاگ با هدف ترویج فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) و تکریم مقام شامخ امامزاده جلیل القدر حضرت احمد بن محمد بن علی النقی (علیهم اسلام) و همچنین انعکاس اخبار و اقدامات معاونت فرهنگی امامزاده با تلاش حجت الاسلام و المسلمین شانه ای راه اندازی شده است.

آخرین مطالب

  • ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۶ (طنز)

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۹ بهمن ۹۴، ۰۹:۱۴ - زائر اربعین.... ع.پ.ا ++++++++++

ما فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) هستیم

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ

فاطمه زهرا (س) کیست و ارتباط ما با ایشان چگونه است؟

 این مطلب را در قالب مثالی بیان می‌کنیم؛ فرض کنید فردی از خیابان دارد عبور می‌کند، می‌بیند که یک جا حجله گذاشته‌اند، جلو می‌رود، یک عکس قاب کرده را روی حجله می‌بیند، پایین عکس را می‌خواند که نوشته‌اند ایشان در حادثه دلخراشی کشته شد. آن فرد نسبت به مرحوم احساس رقّت می‌کند و به خاطر ماجرای این شخص مرحوم به یاد آخرت می‌افتد، یعنی احساس و رفتاری را در قبالش نشان می‌دهد؛ در مجموع، فرد در مقابل عکس او ایستاده و با نوشته‌ای که در زیر عکس او هست ارتباط برقرار کرده است. لکن زمانی این فرد از مسیری که دارد رد می‌شود، به حجله‌ای برخورد می‌کند و عکس دوستش را روی حجله می‌بیند، به سرعت جویا می‌شود که چگونه فوت کرده است، مثلاً زیر آن عکس هم نوشته‌اند با یک حادثه دلخراشی فوت کرد؛ چند لحظه‌ای به یاد حادثه و چگونگی حالت آن فرد مرحوم در خلال حادثه است و بعد به عکس نگاه می‌کند، به عکس خیره می‌شود، اگر کسی بپرسد که در عکس چه می‌بینی؟ در جواب خواهد گفت که شما ظاهر این عکس را می‌بینید، اما من وقتی این عکس را می‌بینم خاطرات گذشته‌ام با این دوست عزیزم برایم تداعی می‌شود و هر خاطره برای من باعث ماتم بیشتری می‌گردد، هر خاطره برای من بهانه‌ای است تا داغ من را تشدید کند. آن فرد اگرچه در مراسمات دوست خود شرکت می‌کند، اما فقط جسمش در مراسم او است و روح و یادش با خاطرات آن فرد می‌باشد.

تا وقتی که ما با حضرت زهراء (س) به گونه اول رفتار کنیم، یعنی به عنوان فردی که هزار و چهارصد سال پیش زندگی می‌کرده، هر قدر هم که برای ایشان فضائل قائل باشیم، با این حال باز ما این‌طرف هستیم و ایشان آن‌طرف و ما به خاطر برخی مصائب وارده بر ایشان فقط گریه می‌کنیم! این رفتار، رفتار بیگانه‌ای است که به بهانه‌ای می‌خواهد روزنه‌ای پیدا کند و ارتباط برقرار کند، این رفتار خیلی ضعیف است. تا وقتی که ما می‌خواهیم با خانه‌داری و بچه‌داری حضرت فاطمه زهرا (س) ارتباط برقرار کنیم، حتی با نحوه رفتار ایشان با امام زمان‌شان می‌خواهیم ارتباط برقرار کنیم این نوع ارتباط، ارتباط ضعیفی است. لکن وقتی که با هم خاطره و صحنه مشترک داشته باشیم، آن موقع رفتارمان فرق می‌کند، سوزش و ماتم ما بسیار عمیق خواهد بود.

ما فرزندان فاطمه (س) هستیم، ما پرتوی از خورشید وجود مادر مهربان امت فاطمه زهرا (س) هستیم.

در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که به مفضل فرمودند: آگاه باش ما از نور خدا خلق شدیم و شیعیان ما از مادون آن نور و هنگامی که روز قیامت فرا برسد پائین ترین، به بالاترین ملحق می شود. سپس آن حضرت (ع) بین دو انگشت سبابه و انگشت وسط را جمع کرد و فرمود مانند این دو. سپس فرمودند: ای مفضل! آیا می‌دانی که چرا شیعه، شیعه نامیده شد؟ ای مفضل! شیعیان ما از ما هستند و ما از شیعیانمان. آیا نمی‌بینی که این خورشید از کجا شروع به حرکت می کند؟ گفتم از مشرق. و فرمود به سوی کجا برمی‌گردد؟ گفتم به سوی مغرب. امام (ع) فرمودند: لکن شیعیان ما چنین هستند که از ما شروع می‌شوند ـ یعنی از محل اشراق نور شروع به حرکت می‌کنند ـ و به سوی ما ـ یعنی محل اشراق نور ـ باز می گردند.(1)

برای فهم بهتر و تصویرسازی بیشتر این ماجرا، حدیث مذکور را در قالب یک داستان در ذیل می‌آوریم (چرا که از بهترین راه‌های انتقال مطلب به مخاطب، تصویرسازی در قالب داستان می‌باشد):

یک زمانی ملکوت محض بود و نوری بسیار زیبا، سفید رنگ، لطیف و بزرگ که در پهنه ملکوت روان بود، نوری عاقل، نوری ولیّ، نوری مؤثر، نوری بسیار دلنشین. زمانی به اذن الله پرتوهایی از این نور بزرگ در ملکوت جدا شد، این ذره‌ها ساطع می‌شدند و با سرعت روانه می‌شدند، به هر طرف که می‌رفتند مأوایی نمی‌یافتند و دیر یا زود به سوی همان نور بزرگ برمی‌گشتند. نور بزرگ دوباره آنها را روانه می‌کرد، آنها می‌رفتند و با سرعتی شدیدتر به سوی آن نور بزرگ برمی‌گشتند. آنها ذره‌ای از آن نور بزرگ بودند، آنها با هیچ چیز دیگری جز اصل خود نمی‌توانستند انس بگیرند و هر کجا که می‌رفتند احساس بیگانگی می‌کردند. تنها چیزی که به آنها آرامش میداد و تنها چیزی که می‌توانست آنها را مهار کند خود آن نور لطیف و بزرگ بود؛ گویا آن ذراتِ انوار، مانند بچه هایی بودند یا مانند جوجه‌هایی بودند و آن نور بزرگ مانند مادر یا مانند مرغی رفتار می‌کرد،(2) آن انوار به هیچ وجه از نور بزرگ نمی‌توانستند فاصله بگیرند و فاصله‌های موقت را با اتصال بیشتر جبران می‌کردند. خورشید مادی نگاهی به آن خورشید اصلی کرد و تصویر خورشید اصلی در او نقش بست و آن هم به اندازه وسع خورشید مادی؛ زمانی که زبانه‌های خورشیدی از نقطه‌ای از خورشید شعله می‌گیرند، میلیون‌ها کیلومتر به آسمان پرتاب می‌شوند، باز به سمت خورشید برمی‌گردند، آثار آنها و برخی از امواج آنها به کلّ منظومه شمسی منتشر می‌شود، اما خود آن زبانه‌های خورشیدی به خورشید باز می‌گردند، جایی جز خورشید ندارند و از طرف دیگر جاذبه خورشید آنها را به سمت خودش می‌کشاند، ماجرا مدت‌ها در ملکوت بدین منوال بود تا اینکه خداوند متعال ارواح را خلق کرد. یک بار که انوار ساطعه از خورشید ملکوتی از او ساطع شدند، آمدند و خداوند آنها را در ارواح مقیدشان کرد و آن خورشید بزرگ، خود وسیله این امر خطیر شد و از جانب خدا ساطعه‌های خودش را و پرتوهای نور خودش را در درون روح‌های مختلف مقید کرد، نه اینکه می‌خواست آنها را رها کند، بلکه خودش هم همراه آن انوار و بلکه زودتر از آن انوار به اعماق عالم آمد.

ما با این نور بزرگ میلیاردها سال زندگی کرده‌ایم، خاطرات بسیار داریم، در قبال نور بزرگ رفتار بچه با مادر را داریم، اسم آن نور بزرگ چیست؟ اسم نداشت؛ اسم آن انوار چه بود؟ آن انوار هم اسم نداشتند، چون در فضایی زندگی می کردند که اسم معنا نداشت، اسم نیاز نبود، رابطة مادر و فرزندی مطرح بود، زمانی که ما به اعماق عالم آمدیم، اسم‌مان را گذاشتند حسن، حسین، تقی، نقی، علی و محمد، و زمانی که آن نور بزرگ به اعماق آمد اسم او را گذاشتند فاطمه؛ آن نور بزرگ در ملکوت نیاز به اسم نداشت، زمانی که به آسمان‌ها آمد او را با اسم منصوره می‌شناختند و زمانی که در دنیا آمد او را با اسم فاطمه صدا کردند،(3) احساس ما نسبت به فاطمه (س) یک احساس خیالی نیست، یک احساس واقعی است، حاکی از هزاران سال ارتباط فرزند با مادر، حاکی از هزاران سال ارتباط انوار ساطعه و سپس برگشت کننده و راجعه به سوی آن خورشید ملکوتی است؛ هزاران سال ما با او زندگی کردیم، ما با او بیگانه نیستیم، بلکه ایشان مادر و اصل وجود ما هستند همان طور که امام صادق (ع) در روایتی ذیل آیات سوره مبارکه قدر چنین می‌فرمایند که: حضرت فاطمه زهرا(س) از هزار مؤمن بهتر و برترند، زیرا که ایشان «اُمّ‌ المؤمنین» یعنی مادرِ مؤمنان، هستند.(4)

پی‌نوشت

1ـ بحارالأنوار ج 25 ص21 باب 1.

2ـ از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: به خدا قسم ای جابر! در روز قیامت حضرت فاطمه (س) جدا می‌کند و نجات می‌دهد شیعیان و محبین و دوستدارانش را همچنان که مرغ دانه خوب از دانه بد را جدا میکند...، بحارالانوار، ج 43، ص 65 و ج 8 ، ص 52.

3ـ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‌43، ص 18.

4ـ تفسیر فرات کوفی، ص581.

۹۴/۱۱/۲۰ موافقین ۳ مخالفین ۰

نظرات  (۱)

۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۱۴ زائر اربعین.... ع.پ.ا
++++++++++

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی