کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟
ناظم تو میکروفون پرسید: کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ داد زدیم: واشنگتن گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون؛ ماهم یه داد زدیم که حلقمون پاره شد. دوباره پرسید: کی میدونه حرم آقا اما حسین کجاست؟ داد کشیدیم: کربلا؛ گفت: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون! ماهم یه فریاد کشیدیم که نزدیک بود قالب تهی کنیم! گذشت اون روزا؛ خیلی طول کشید که بفهمیم لس آنجلس تاریخ سینماستنیو اورلئان مهد موسیقیه؛ نیویورک مهد درس و اقتصاد. یاد نگرفتیم باید از اون همسایه نزدیک مدرسه که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم! یاد نگرفتیم که به کسی نگیم مرگ بر تو! و نفهمیدیم تو واشنگتن و کربلا صدامونو نشنیدن! چرا نگفتن به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بیسوادی! مرگ بر عقب افتادگی! مرگ بر گرسنگی! مرگ بر خونریزی و دشمنی! مرگ بر او که به جای عشق به ما یاد داد بگیم: مرگ! چرا هیچوقت فکر نکردیم، بر اساس چه منطقی کافری که بیمار میشود، دچار عذاب الهی شده ولی مسلمانی که بیمار میشود، دچار آزمون الهی...!! ممنون از تلاش بیوقفتون.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: شاید باید خوشحال باشیم که خدمه و حشمه و یا به تعبیر دیگری مزدوران بیجیر و مواجب و ستون پنجم در جبهه "جنگ نرم" و ضد تبلیغ علیه اسلام، تشیع، مردم، نظام جمهوری اسلامی و حیثیت و هویت این ملت بزرگ، گاهی از ناسزاگویی دست برداشته و با ترقی چشمگیری، در قالب "قصه پردازی" و "روضهخوانی" حمله میکنند. قصههایی معروفی چون: دیروز سر کلاس ما، دانش آموزی از معلمش پرسید ... – از پدر پرسیدم ... – و حالا، ناظم تو میکروفون گفت: ... . البته از برکت هیئات مذهبی، اینها هم روضه خوان شدند، یک روضهی مفصل و گریهآور، برای مظلومیتهای امریکا! شاه بیتش هم این بود که چرا میگویید: «مرگ بر امریکا، در حالی که لوس آنجلس و نیو اورلئان دارد؟!»
اما حالا ما چه کنیم، آیا به این قصه با فرازها و شعارهای بیمنطقاش، پاسخ منطقی دهیم یا شعاری؟ و اگر این را پاسخ دادیم و این بیکارهای هدفمند، قصهی دیگری نوشتند چه؟ مگر قصه نویسی تمامی دارد؟
پس سعی میکنیم پاسخ خمله شعاری را شعاری دهیم، اما به احترام شما کاربران گرامی، شعار منطقی و منطبق با حقایق و واقعیتها. به آنها بفرمایید:
شناخت کربلا و لوس آنجلس:
اگر خیلی طول کشید تا بدانید لوسآنجلس تاریخ سینماست، یا نیو اورلئان مهد موسیقیه، از بیسوادی شماست. میخواستید زودتر اطلاعات عمومی خود را افزایش دهید. آیا ما باید جور بیسوادی شما را بکشیم؟! یا انتظار داشتید که معلمان و ناظمان، قبل از خداشناسی، خودشناسی و امام شناسی، ایران شناسی و ...، به شما لوسآنجلس شناسی و مایکل جکسون شناسی بیاموزند؟!
در این مملکت، بسیاری، [به علت سرو صدای بوقهای تبلیغاتی که شب و روز برای مردم نگذاشته است و بابت این همه سر و صدا، از کسی هم عذرخواهی نمیکنند]، قبل از این که امام حسین علیه السلام و کربلا را بشناسند، "لوس آنجلس و هالیوود" را شناختند – بسیاری هالیوود را شناختند، اما امام حسین علیه السلام را نشاختند – بسیاری دیگر (مثل شما)، نه امام حسین علیه السلام و کربلا را به عنوان مرکز قیام علیه ظلم شناختند و نه هالیوود را به عنوان مرکز فساد، فحشا، ظلم، استعمار و ابزار قدرتمند فراماسون و صهیونیسم بینالملل در تحمیق و استثمار مردم شناختند.
تحفه و ارمغان این شناخت:
بفرمایید: خب، حالا اگر چه خیلی طول کشید تا شما با این ذهن فعال و پژوهش بیوقفه، به این علوم غریبهی (لوسآنجلس شناسی) دست یابید، اما بفرمایید حالا که لوس آنجلس یا نیو اورلئان را شناختید، چه تاجی بر سر هنر و صنعت فیلم و موسیقی این مملکت زدید و با نیویورک شناسی، چه تحولی علمی و عملی در عرصه اقتصاد ایجاد کردید؟!
اگر ما "حسین حسین" گفتیم، نتیجهاش در دفاع از هویت دینی، ملی و تمامیت ارضی کشورمان به وضوح دیده شد. بگویید شما از مداحی برای هالیوودیها و سینه زدن زیر بیرق آنها چه تحفه و ارمغانی به دست آوردید؟ آیا دستآورد و سوغاتی جز اشاعهی فساد، فحشا و بندگی اجانب در ظاهر و باطن داشتید؟!
صلوات بلند:
بفرمایید: بله، ما برای پیامبر اکرم و آلش علیهم السلام صلوات میفرستیم، بلند هم میفرستیم، چون صلوات بلند، نفاق را از بین میبرد؛ اما شما نیز ساکت نیستید، و با فریادهایی که به قول خودتان حلقوم خودتان [و البته پرده گوش دیگران] را پاره میکند، برای نیویورک، واشنگتن، لندن، هالیوود و ... درود و صلوات میفرستید؛ اثر هر کدام نیز در شخصیت، رفتار، ظاهر و باطن هر قشر، بسیار مشخص و مشهودتر از فیلمهای هالیوودی است. پس هر دو صلواتگو هستیم، فقط هدف، جهت، الگو و محبوبمان فرق دارد.
فریاد و عربده:
بفرمایید: عمراً شما چه در مدرسه و یا هر کجای دیگری، یک یا علی، یا حسین یا حتی یا اللهِ آرام نیز گفته باشید، اما ما فریاد میزنیم، خوب هم فریاد میزنیم، آن قدر که صدایمان از یک سو نه تنها به کربلا، بلکه به عرش الهی برسد و از سوی دیگر به کَرها و کورهای واشنگتن، لندن و تلآویو نیز برسد – چنان صدایی که لرزه بر اندام آنها بیاندازد [که انداخته است]؛ اما ما هیچ گاه "عربده" نمیکشیم، شما نیز اگر عربده کشیدید و میکشید، مشکل شماست. خیلی کار بدی است، هیچ گاه عربده نکشید، حتی در شعار دادن برای ابلیس و ابلیسیان.
اما، عربدههای امریکا، انگلیس و اسرائیل، به وسیله زنجیرهی صهیونیسم خبری و تبلیغاتی، فیلم و سریالسازی و به وسیله شبکههای اینترنتی، سایر ابزار ارتباطات جمعی و شبکههای مجازی و اجتماعی و ...، گوش جهانیان را میخراشد و هر کس نخواهد بشنود و قبول کند نیز با صدای انفجار انواع بمبها و موشکهای حتی شیمایی، نوترونی و ... که بر سرش میریزند، به گوشش فرو میکنند.
شعار مرگ بر امریکا:
بفرمایید: شعار زیبا، ژرف، بیدار کننده، بصیرتزا و حیات بخش «مرگ بر امریکا»، که تخت سلطهی استکبار و ظلم جهانی را میلرزاند، همان شعار «مرگ بر جهل، مرگ بر بیسوادی، مرگ بر جنگ و خونریزی، بیهویتی، ذلت، اسارت، استعمار، استثمار، استحمار، خودزنی، بیدینی، بیملیتی، بیفرهنگی، بیوطنی ... و خلاصه بیارزشی» است که در یک جملهی کوتاه، که بیانگر بصیرت ما در "دشمنشناسی" میباشد، فریاد زده میشود: «مرگ بر امریکا».
البته برخی که گوششان از شنیدن صدای حق کر است و چشمشان از دیدن ظلم، جنایت، قتلعام و حتی بچهکشی کور است، و بالتبع چون «سمع و بصیر» ندارند، ورودی اطلاعات برای فهم نیز ندارند، نمیفهمند که امریکا و انگلیس و اسرائیل، به شعار مرگ بر ایران و ایرانی، مرگ بر اسلام و مسلمین، مرگ بر استقلال و آزادی ملتها، عمل میکنند و شب و روز آنها را به خاک و خون میکشند و...، فقط میشنوند که ما شعار «مرگ بر امریکا» را فریاد میزنیم، ولی همین هم ناراحتشان میکند. البته طبیعی است، به إله و محبوب هر کس اهانت و تعرضی شود، او ناراحت میشود. چه رسد به این که بفهمند، اگر مرگ ما را در شعار و عمل خواستهاند، ما نیز برایشان شعار زنده باد نمیدهیم، بلکه "مرگشان" را میخواهیم. و البته هر عاقل بیغرضی میداند که منظور و مقصود، مرگ چند صد میلیون مردم آمریکا نیست، بلکه "مرگ رژیم استکباری سلطه" است.
آموزش عشق و محبت:
بفرمایید: چون شما به جز "عشقهای هالیوودی" که تجسم و تبلوری جز "سکسهای هالیوودی" ندارد، نمیشناسید، گمان میکنید که به ما "عشق و محبت" را نیاموختهاند! خب این خطای شماست، به ما چه که نمیدانید و نمیفهمید و بر اساس همین جهل خود نیز حکم میدهید؟ کدام حقیقتی را درست شناختید که حقیقت این امر مهم و زیربنایی «محبوب، محبت و محبّ» را بشناسید؟!
به ما از همان لحظهای که به دنیا آمدیم، با اذانی که در گوشمان گفتند، معرف و محبت خدا، رسول خدا، ولی خدا، کتاب خدا و دین خدا، و نیز محبت به مردم و عمل صالح را شناساندند و هم چنان با همین تعلیمات بزرگ شدهایم. بالتبع دشمن خدا، دشمن انسان و انسانیت، دشمن دین و دشمن سعادت دنیا و آخرت را نیز شناساندند و متذکر شدند که مبادا، جای دوست و دشمن را عوضی بگیری و به طرف خودی شلیک کنی. مبادا به جای آن که در صف کربلاییها باشی و به یزیدیها و شمریها شلیک کنی، بروی در جبههی هالیوودیها سنگر بگیری و آنها تو را تجهیز کنند که به کربلاییها و حسینیها شلیک کنی.
فرقان:
بفرمایید: به ما به وسیله قرآن کریم، آموزههای اهل عصمت علیهم السلام، فقه آل محمد صلوات الله علیه و آله، علوم اسلامی در زمینهها و شئون متفاوت زندگی فردی و اجتماعی، از عبادی و اخلاقی گرفته، تا اقتصادی و سیاسی – از عشق و محبت گرفته تا بغض و نفرت و ...، «فرقان» دادند تا فرق بین "عقل و جهل" – "بصیرت و کوری" – "نعمت و نقمت" – "سعادت و شقاوت" – "عدالت و ظلم" – "تقوا و فجور" – "اصلاح و افساد" – "ارزش و ضد ارزش" ... و خلاصه فرق بین دوست و دشمن را بدانیم و آنها را بشناسیم. درست همان چیزهایی که در نیویورک، لوسآنجلس، لندن، پاریس، تلآویو ... و نیز در هالیوود، چینه چیتا (هالیوود اروپا در ایتالیا)، بالیوود، بیبیسی، سیانای، فاکسنیوز، فیسبوک، توییتر و ... نیز تدریس و تبلیغ میشود، اما کاملاً معکوس.
منطق بیماری کافر و مؤمن:
بفرمایید: منطقاش این است که خداوند متعال که خالق حکیم، علیم و رحیم است، همه بندگانش را دوست دارد، پس هر ابتلایی را به جای آن که مُهلک روح و جان بندهاش شود، مبدل میکند به عاملی جهت تطهیر و رشد او (امتحان) – اما کافر چون با کفر و شرک، جهل و عناد، و ظلم به خودش و دیگران، خود را از شمول این رحمت خارج میکند، خودش میماند و این ابتلائات مهلک و برایش عذاب میشود.
اما یک عربدهکشِ خود فروخته و یک مداح و سینهزنِ هالیوودی و لوسآنجلسی و یک روضهخوان اسرائیل، این معانی را چه میفهمد؟!
پس همه برای تقریب ذهن شما کاربران گرامی عرض شد، نه پاسخ به این روضهخوانان هیئت دیوانگان لوس آنجلس و نیویورک.