شبهه دعا و گریه
متن شبهه:
من به خدا ایمان دارم. میگویند: مشکلات با دعا حل میشود؛ اما برای دعا نیز هزار تا شرط (مثل دل شکسته، گریه، حزن و ...) گذاشتهاند! مگه خدا مهربان سریعالرضا نیست؟ آیا به بندهای که با ادب دعا میکند، نمیدهد و میگوید: برو تو سرت بزن و اشک بریز تا بدهم؟ خدا دعای آدم جنب وبی نماز وبی وضو هم اگر خواست قبول میکنه، لطفاً برای دعا بروشور صادر نکنید و ... (دیپلم / بروجرد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: [ایمان هر کس به تناسب شناخت اوست].
باز هم طرح یک صورت مسئلهی غلط – نسبت دادن آن به اسلام و سپس حمله به همان صورت مسئله! الان دقت کنید که مسئله و دغدغهی اصلی شما در این متن (که البته طویلتر بود و زایدش حذف شد) چیست؟ راجع به دعا سؤال دارید – راجع به خضوع و خشوع و انابه مسئله دارید، یا دستورالعمل صادر مینمایید؟! اگر بروشور منظور نظر را که صدورش را به ما و دیگران نسبت دادید، خداوند متعال صادر و اهل عصمت علیهم السلام، در بیان و عمل ابلاغ نموده باشند، چه؟ نکند ناخودآگاه "تکبری" در مقابل خدای سبحان به کسی دست دهد و بهانهاش را «مهربان و سریع الرضا» بودن خدا بیاورد؟! نکند برخی بدون این که بدانند و بفهمند، با این اسلام عارفانه، عاشقانه، صمیمانه، مؤدبانه مخالفند و میخواهند یک رابطهی خشک و کلیشهای و بی روح در ارتباط بندگان با خدای خود ایجاد شود، تا بشود از آنها طالبان و داعشی ساخت؟! این گریه خیلی کارها میکند که آن جملات مؤدبانه نمیکند.
درگاه الهی کلاس ادبیات و انشا نیست که به "دکلمه" نمره و جایزه بدهند، بلکه خدا با قلبها کار دارد. این سخن مثل این است که بگویند: «دعا کردن و خواستن از درگاه ربوبی، چه نیازی به خضوع و خشوع دارد؟ چرا که نمود اوج گرفتن خضوع و خشوع، گریه است».
الف – در مورد "دعا" مباحث بسیاری درج گردیده است که اگر در بخش جستجو در سایت کلمه مرتبطی چون "دعا" را درج و کلیک نمایید، در اختیار قرار میگیرد. در یک کلمه، دعا نکردن از تکبر است و البته دعا کردن نیز اصول و چارچوبها و باید و نبایدهای خودش را دارد.
ب – چه کسی گفته که اگر حاجت کسی متاع دنیاست، مثلاً از خداوِند رزاق، رزق بیشتر، همسر خوب، خانه مناسب، خودروی مطلوب، نمره قبولی، پذیرش در فلان اداره یا شرکت و ... را میخواهد، حتماً برود به سرش بزند و گریه هم بکند؟ چرا از خودتان بروشوری حاوی صورت مسئلهای غلط تدوین میکنید، بعد ذهن خودتان و دیگران را به آن مشغول داشته و بر آن میتازید؟!
ج – بسیار عالی است که پس از نماز عشا، با خضوع، خشوع و ادب (نه متکبرانه و طلبکارانه)، در محضر خدا نشسته و با تفکر، تأمل و تدبر، دعای بعد از نماز عشا برای طلب رزق را بخوانید. البته نه این که یک سری الفاظ ردیف نمایید، بلکه دعا بخوانید، یعنی از خداوند متعال مسئلت دارید:
«اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی وَ إِنَّمَا أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلَى قَلْبِی»
بارالها! من نمیدانم روزیام در کجاست، و آن را تنها بر پایه گمانهایى که بر خاطرم مىگذرد میجویم؛
«فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدَانَ فَأَنَا فِیمَا أَنَا طَالِبٌ کَالْحَیْرَانِ»
و از این رو، در جستجوى آن شهرها را زیر پا میگذارم، پس در آنچه که خواهان آنم همچون حیرتزدگانم ...
... «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعا وَ مَطْلَبَهُ سَهْلا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقا فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِکَ ...»
خدایا! پس بر محمد و خاندان او درود فرست؛ و بارپروردگارا! روزى خود را بر من گسترده ساز و به دست آوردنش را برایم آسان نما و جاى دریافتش را نزدیک قرار ده و با طلب آنچه برایم در آن روزى مقدر نکردهاى به زحمتم میفکن.
دعا درخواست است، نه طلبکاری:
نکتهی مهم دیگر این است که برخی بدون این که توجه داشته باشند، جای خود را با پروردگار خود، اشتباه گرفتهاند، از این رو گمان میکنند که دعایشان، دستورالعملهایی است که از پایین صادر میشود و از بالا باید اطاعت و برآورده شود! لذا وقتی برآورده نمیشوند نیز بر خدا میشورند که چرا خواستهی آنان را اجابت نکرده است؟!
پس "دعا"، درخواست بندهی فقیر و نیازمند است، به درگاه ربّ جلیل و غنیاش. بدیهی است که نه تنها "درخواست"، با لایحه خوانی، دستور، تکبر و ...، مقبول نمیافتد، بلکه هر چه خاضعانهتر وملتمسانهتر باشد، بهتر است. نه برای خدا، بلکه برای بنده خدا. پس مقام و ظرفیتاش به خاطر معرفت و محبت و خضوع و خشوع که بالاتر رفت، زمینه برای استجابت و کسب فیض نیز فراهمتر میشود.
تفاوت دعاها:
البته که دعا بندگی است و بندگی با اخلاص، از صمیم قلب، با محبت، با تواضع و خشوع محقق میگردد، اما باز هم تفاوت بسیاری بین دعاها وجود دارد که حالت انسان دعاگو را نیز متفاوت میکند.
هر نیاز کوچک و بزرگ، واجب و مستحب، کلی و جزی را باید از خدا خواست، فرمود: «حتی نمک طعامت را نیز از من بخواه»، یعنی بدان که وسایلی قرار دادهام، اما فقط وسیله هستند، هیچ کدام مستقل نیستند و من باید بدهم. اما خیلی فرق است که انسان «نمک طعام»اش را میخواهد، یا خطایی مرتکب شده که عقوبتش سخت است و حالا طلب بخشش (استغفار) و اجازه و توفیق بازگشت (توبه) را دارد؟ یا خیانت کرده، حالا میخواهد که محبوبی که معبود است، او را نه تنها ببخشد، بلکه دوباره از مقربین گرداند و نزد خود گرامی بدارد.
خب بدیهی است که هر چه بیشتر متوجه عظمت باریتعالی و حقارت خود در محضر او و بزرگی گناه و شدت عقوبت فراق و دوری و عذابش شود، قلبش مضطربتر و متحولتر میشود و چه بسا که هم گریه کند و هم به سرش بزند؛ و اما اگر طاغی و متکبر باشد، نه خدا بشناسد، نه در بندگی خضوع و خشوع و رقت قلب داشته باشد، نه متوجه بزرگی معصیتش باشد و نه لزومی برای استغفار و توبه ببیند و نه نگران باشد و ... ، به جهنم رفته و در آنجا به گریه و زاری و التماس میافتد.
دعای کمیل:
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام که با عمق جانش عارف و عاشق خدا بود و عرضه میداشت، «به فرض که عذاب جهنم را تحمل کنم، عذاب دوریات را چگونه تحمل کنم»، (یعنی عذاب این فراق، از عذابهای جهنم نیز سوزانندهتر است)، افزود که حتی اگر مرا به جهنم نیز ببری، آنجا هم برایت گریه میکنم، گریهی محبی که از محبوب خود و محبت او دور مانده است:
«فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ (الْآلِمِینَ) وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ»
ترجمه: پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم، همانند ناله آرزومندان؛ و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنانکه خواهان دادرسى هستند؛ و هر آینه به آستانت گریه کنم، مانند آنان که مبتلا به فقدان عزیزى میباشند و صدایت میزنم: کجایى اى سرپرست مؤمنان، آرى کجایى اى نهایت آرزوى عارفان، اى فریادرس خواهندگان فریادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان؟
آن که در مقام عبودیت عارفانه (باشناخت)، عاشقانه، مخلصانه و خاشعانه، نه تنها خود بیش از همگان «سریع الرضا» بودن خدا میشناخت، بلکه زحمتها کشید، خون دلها خورد و در محراب شهید شد تا خدا را به ما بشناساند، با صورتی پر از اشک و اندامی لرزان، خدا را برای طلب مغفرت و شمول رحمتش میخواند، عرض کرد:
«یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلا الدُّعاَّءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ»
ترجمه: ای خدایى که زود از بندهات خشنود (راضی) میشوى، بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد،همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى،اى آن که نامش دوا و یادش شفا و طاعتش توانگرى است، رحم کن به کسی که سرمایهاش امید و ساز و برگش اشکریزان (گریه) است.
حالا کسی بگوید: خدا مهربان و سریعالرضا هست، پس گریه در دعا لازم نیست، لطفاً بروشور برای مصرف داخلی ننویسید(؟!)
*- پس دقت کنیم که آن چه در همین اشکهاست، در ادبیات خشک نیست؛ برای همین دشمنان اسلام و مسلمین، از "اشک" اهل خدا و اهل ولایت و اهل معاد، بیشتر از سایر توانهای مادیشان میترسند. پس دقت کنیم که قلبمان برای محبوب و معبود، [به بهانه مهربان بودن خدا و با ادب دکلمه کردن خودمان] خشک و بیروح و جمادی نباشد.